اکسپوی دبی؛ گوهرهایی که ایران را وسعت بخشیدند

این زیبایی فرهنگ است که نه مرزها را تاب می آورد و نه در مقابل سرکوب سر خم می‌کند

در ابتدای اسفند ماه سال ۱۴۰۰ در حالی که ایرانی‌ها خود را برای جشن نوروز آماده می‌کردند، بنیاد رودکی نامه‌ای به «ریم الهاشمی»، وزیر امور همکاری‌های بین المللی و مدیرکل اکسپو دبی نوشت و به برنامه‌ریزی آن‌ها برای خواندن گوگوش در این اکسپو اعتراض کرد. اکسپوی دبی از گوگوش و دیگر خواننده‌های سرشناس ایرانی دعوت کرده بود تا به عنوان نمادهای فرهنگی ایران، هنرشان را در آنجا برای جهانیان عرضه کنند.

بنیاد فرهنگی هنری رودکی به عنوان نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی اجرای رویدادهای هنری در پاویون ایران در اکسپوی دبی است. مشخص است که این بنیاد برای چهره‌های مهم فرهنگی ایران در تبعید شمشیر از رو می‌بندد و حضور آن‌ها را تحمل نمی کند.

نامه بنیاد رودکی بی پاسخ ماند و البته خواننده‌های سرشناس ایرانی همچون داریوش و کوگوش و ابی در دبی خواندند و جلوه‌هایی از موسیقی ایران را به نمایش گذاشتند.

از جشن هنر شیراز به اکسپوی دبی

از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ پیشروترین جشنواره و نمایشگاه فرهنگی در خاورمیانه و شمال آفریقا تحت عنوان جشن هنر در شیراز برگزار می‌شد. این جشنواره، ایران را بدل به قلب تپنده رویدادهای هنری جهانی بدل کرده بود.

جشن هنر شیراز به ریاست ملکه ایران، فرح پهلوی ۱۱ تابستان در شیراز و تخت جمشید برگزار شد. تئاتر، فیلم، موسیقی و رقص بخش‌های مهم و اصلی این جشنواره بزرگ بود که با همکاری سازمان‌های بین‌المللی برگزار می‌شد. این جشنواره نمایشگاهی باشکوه از تنوع فرهنگ‌ها و هنرهای سنتی و مدرن از سرزمین های مختلف بود. از تعزیه و نقالی تا تئاترهای سنتی و مدرن جهان و ایران در این ۱۱ دوره به نمایش درآمد. از یرژی گروتوفسکی و پیتر بروک گرفته تا راوی شانکار، اشتوک هاوزن، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و جلیل شهناز همه در این جشن شرکت کردند.

به همین دلیل عجیب است که کشوری که میزبان چنین جشنواره بزرگ فرهنگی بود ۴ دهه بعد بخش مهمی از هنرمندانش در تبعید و دور از وطنشان هستند، زنانش نمی‌توانند بخوانند، رقص ممنوع است و چهره‌های مهم تئاتر یا به کنج عزلت رفته‌اند یا راهی تبعید شده‌‌اند. در همین وضعیت وقتی دبی از مهم‌ترین چهره‌های هنری و فرهنگی ایران در تبعید و در داخل کشور می‌خواهد به بهانه اکسپوی دبی بیایند و پیوندشان را با جهان برقرار کنند نهادی در داخل جمهوری اسلامی نامه می‌نویسد و می‌گوید که این هنرمندان نماینده فرهنگ ایرانی نیستند.

به هر ترتیب دبی در چند ماه گذشته میزبان هنرمندان سرشناس ایرانی بوده است. از میان هنرمندان سرشناس داخل ایران، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و رضا صادقی در دبی خواندند. گوگوش و ابی و داریوش هم از هنرمندان خارج از کشور در این رویداد بزرگ شرکت کردند. پیش از آن هم گروه‌های موسیقی ترکمن، هرمزگان، گروه نواحی بوشهر و تکنوازهای موسیقی مقامی هم در آن شرکت کرده بودند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اجرای عروسک‌های غول‌پیکر با روایت داستان‌هایی بومی، اجرای پرفورمنس تهران- دبی به مناسبت هفته شهرها، حضور گروه قصه‌گویی هند در پاویون ایران به مناسبت روز حافظ و اجرای برنامه هنری مشترک از دیگر برنامه‌های هنری این اکسپو بود. گروه های نواحی ایران همچنین اجراهای مشترکی با با پاویون‌های تایلند و استرالیا داشته‌اند.

فعلا در سرکوب گسترده فرهنگ و هنر تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، دبی به تنفس‌گاه فرهنگ ایرانی بدل شده است. آنچه حکومت تلاش کرده است در ۴ دهه گذشته از فرهنگ ایرانی حذف کند و آن را با مداحی و عزاداری جایگزین کند، اکنون چند کیلومتر پایین‌تر از مرزهای ایران در خلیج فارس در دبی جان تازه‌ای می‌گیرد و این زیبایی فرهنگ است که نه مرزها را تاب می آورد و نه در مقابل سرکوب سر خم می‌کند.  

گوهر فرهنگ و حکومت جاهلان

مجله بخارا در بادبود هشتمین سالگرد درگذشت ابراهیم باستانی پاریزی، مطلبی از او منتشر کرده با عنوان موسیقی و قلمرو حکومت‌ها که بخشی است از چاپ هفتم کتاب «نای هفت‌بند».

این نوشته ابراهیم پاریزی وصف باشکوهی از پابرجایی فرهنگ و گذرا بودن حکومت‌ّ‌ها و حاکمان مستبد است.

پاریزی می‌نویسد که یک حرف پرمعنی دارد مأمون خلیفه عباسی، وقتی خواننده بزرگ ایرانی ابراهیم موصلی برای او می‌خواند....می‌گویند، مأمون گفته بوده: «هر وقت ابراهیم در مجلس من می‌خواند، احساس می‌کنم که قلمرو حکومت من وسیع‌تر می‌شود...»

من در اوایل امر متوجه اهمیت حرف مأمون نبودم و از شما چه پنهان، اندکی گناه مأمون را هم پاک کرده‌ام و یکی دو بار با خود گفتم، لابد، مأمون، ناپرهیزی کرده و زیاد نوشیده و نفخ کرده و این حرف‌ها را از سر مستی به زبان آورده است.

اما نه، چنین نیست، حرف مأمون کاملاً مصداق عینی دارد. ام کلثوم، این شعر خیام:

آمد سحری ندا ز میخانه ما
کای رند خراباتی دیوانه ما
برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه ما

از ترجمه خیام احمد رامی را خوانده است:

«سمعت صوتا هاتفا نادی نت الغیب...»

خود احمد رامی گفته است که من همه شهرت خود را مدیون خیام هستم، منتهی از طریق ام کلثوم، که در دنیای عرب این ابیات را خوانده است.

اینکه مأمون گفته با خواندن ابراهیم موصلی حس می‌کنم که مملکت من وسیع‌تر می‌شود، مخلص هم در قرن بیستم، این احساس را کردم...بدین دلیل که «شعر خیام» را روز سه‌شنبه ۷ تیرماه، از رادیو امارات عربی دبی، با صوت ام کلثوم شنیده‌ام. آیا کشور من وسیع‌تر نشده است؟»

به هر ترتیب هنرمندانی که به رغم تغابن و تحکم جمهوری اسلامی، صدای موسیقی و آواز ایران را در دبی به گوش جهان رساندند مصداق همین حکایت ابراهیم باستانی پاریزی‌اند. آن‌ها  گوهرهایی هستند که کشور ما را وسیع‌تر کرده‌اند.

بیشتر از فرهنگ و هنر